Obrazy na stronie
PDF
ePub
[ocr errors][merged small]
[ocr errors]

ه سال دشش ماه باران منقطع کردید بنوعی که کرانی عظیمی در تمامی زمین هویدا کشت بودند بیوه های بسیار در اسرائیل . لیکن یک از آنها مكر بصارفیه صیدا بنز و زن

[ocr errors]

الیاس فرستاده نشد بنز و هیچ بیوه و در زمان الیشع پیغمبر بودند مبروص بسیاری در اسرائیل * کس از آنها مصفی مگر نعمان سیری * وچون شنیدند این

و نشہ ہیچ

[ocr errors]
[ocr errors]

روح

مجمع

[ocr errors]

غضب باک کشت بر

خاسته از شهرش

ގ

۲ سخنان را تمامی اهل بیرون نموده بدامن شهر ایشان بر آن بنا شده بود آورده که از کوه سر از پرش نمایند لیکن او از میان آنها گذشته روان ۳۱ کردید و بكفرناحوم که شهریست از شهرهای جلیل آمده در روز سبت ایشانرا تعلیم مینمود و از تعلیم کرونش متحیر میبودند زیرا که اکلامش با قوت میبود و در آن مجمع بود کسی که در آن بود ریو پلید بآواز بلند فریاد کرد که واگذار مارا چه کار است تو را ای عیسای ناصری کو یا که آمده که ما را هلاک کروانی می شناسم ۲۰ کیستی توای مقدس الله عیسی اور انہیب کرده گفت که خاموش باش و بیرون آی از و پس آن دیو او را در میان انداخته از و بیرون شد و او را مطلقا ضرری نه رسانید و همکی از آن بشکفت آمده با یکریکر میگفتند که این چه نوع کلامیست که بقدرت و توانائی بارواح ۷ پلیده فرمان داده بیرون می آیند وصیت او باطراف همه مرزوبوم پیچید و او از مجمع برخاسته بخانه شمعون در آمد و مادر زن شمعون بتب شدیدی مبتلا بوده او را در باره او التماس نمودند * وبنزر وی ایستاره تب را نهیب نمود که از و زایل شده او فی الفور برخاست ایشان را خدمت کردن گرفت و در غروب آفتاب همه آنانی که کسان ایشان گرفتار بودند بنا خوشیهای کوناکون ایشانرا بنزوش آوردند و او دستهای خویش بر هر یک از آنها نهاده ایشانرا شفا ۴ می بخشید و از داخل اکثری مردم دیوان بیرون رفته فریاد مینودند

[graphic]

که توئی مسیح پسر خدا و او ایشانرا نهیب گروه اجازت بگفتن اینکه ۲۳ دانسته بودند که او مسیح است ففرمود ، چونکه هنگام روز آمد * بیرون رفته بویرانه رسید و طوایف جستجویش نموده با و رسیده چنگ در وی زدند که مبادا از میان ایشان بدر رود * ایشانرا گفت که بایست مرا که مزوه ملکوت خدا را بشهرهای دیگر برسانم زیرا که فرستاده شده ام برای همین کار پس در مجامع جلیل پیوست وعظ مینمور

باب پنجم

و چون بر کناره دریاچه کنیسرت ایستاده بود وگروهی بر وی هجوم نمودند که کلام خدا را بشنوند دید رو کشتی را که بکناره دریاچه ایستاده بود و ماهی گیران از آنها برآمده و امها را می شستند «بریکی زان کشتیان زان شمعون بود سوار شده از و درخواست نمود که کشتی را از کناره اندکی دور نماید پس در آن نشسته مردم را تعلیم میفرمود و چون تکلم با تمام رسید شمعون را فرمود که برانید بعمق بحرو بیندازید وامهای خود را برای شکار شمعون ویرا جواب داده گفت ای مولا ما تمام شب زحمت کشیده هیچ صید ننموده ایم لیکن بفرموده تو رام را انداخت چون چنین کردند بقدر انبوهی رماهیان احاطه نموده ایشان میکسیخت " برفقائی که در کشتی دیگر بودند اشاره کردند که آنها آمده کومک نمایند پس ایشان آمده هر دو کشتی را بنجی انباشتند که مشرف بغرق میبودند چون " این را دیده بر زانوهای عیسی افتاده عرض کرد که ای مولا از من جدا شو زیرا که من مردی هستم گناهکار زیرا که بسبب شکار ماهیانی که بجنگ آورده بودند حیرت او و همه رفیقانش را فرد گرفته و بهمان قسم پسران زیدیرا یوحنا و یعقوب که شمعون را شریک میبودند و عیسی شمعون را فرمود که مترس که ازین هنگام تو مردم شکار خواهی بود آنگاه کشتیانرا بساحل کشیده همکی چیزها را واگذاشته از عقبش

A

پطرس

فته بود

الله

روان شدند و در هنگامی که در یکی از شهر ها بود ناگاه مردی که پر بوز از برص عیسی را دیده و بر رو افتاده استدعا نموده گفت مولانا اکبر ا خواهی توانی که پاک نمائی مرا پس دست را دراز نموده و او را لمس نموده فرمود که خواهم مصفی شو و در زمان بری او رفع شده او را فرمود که بهیچکس مکو بلکه از آنجا رفته خود را بکاهن بنما و چنانچه موسی حكم نموده است هدیه برای طہارت خود بگذران تا برای آنها شهادتی باشد . لیک آوازه او بیشتر از پیشتر روان شده گروهی انبوه باتفاق آمده تا که کلامش را شنیده و شفای بیماران خود را از و دریابند ولیک ا اور صحاری متواری بوده بدعا اشتغال مینمور * ویکروز چنین وقوع یافت که او تعلیم میداد و بعضی از فریسیان وفقها که از تمامی قراء جلیل و یهودیه و اورشلیم آمده بودند نشسته و حاضر بود قوت شفا بخش خداوند

[ocr errors]
[ocr errors]

۲۲

*

* و ناگاه کسانی چند شخصی را که فالم بود بر تختی آورده خواستند که ج او را با ندرون آورده جنزوش گذارند چون بسبب از وهام خلق راه

نیافتند که او را باندرون داخل نمایند بر بام رفته او را از میان سفال ها با تخت در پیش روی تیسی در وسط نهاوند چون او ایمان آنها را ملاحظه نمود ویرا گفت که امی شخص کنان تو آمرزیده شده است و نویسنده کان و فریسیان در فکر افتاده گفتند که این لیست که کفر میگوید کیست که تواند کنا با نرا آمرزید جز خدا وبس وعیسی تصورات * آنها را دریافت نموده ایشانرا جواب داره فرمود که در دلهای خود ۲۳ چه تصور میکنید که امست اسهل گفتن که کنا بانت آمرزیده شد یا گفتن که بر خیز و بخرام * ولیکن تا بدانید که فرزند انسان بر زمین اختیار دارد که بیامرزد کنانا نرا بمفلوج گفت که تو را کوبم که برخاسته و تخت خود را برواشته بخانه خود روان شو * واد فی الفور در نزد ایشان تختی را که بر آن خوابیده بود برداشته و خدا را حمد کویان بخانه خویش روان شد و تحیر مکی را فرد گرفته و خدا را سپاس نمودند

۲۴

[ocr errors]
[ocr errors]

*

*

[graphic]
[ocr errors]

*

و ترسناک کشته میگفتند که ما امروز امور غریبه مشاهده نموده ایم * و بعد از آن بیرون رفت و باج خواهی را که لوئی نام داشت دید که ابر باجگاه نشسته است ویرا فرمود که از عقب من آی داد همه چیز با را ۲ ترک نموده برخاسته از عقب او روان شد دلوئی ضیافت عظیمی برای او در خانه خود مهیا نموده و در آنجا کروهی بسیار بودند از باج ا خواهان در یکران که از هم نشینیان بودند و نویسنده گان ایشان و فریسیان غوغا نموده بشاگردان او گفتند که چرا میخورید و می نوشید شما با باج خوابان و کناه کاران عیسی ایشانرا جواب داده فرمود که تن درستان را احتیاجی بطبیب نیست بلکه بیماران را ست و نیامده ام من که نیکانرا بتو به صلا وهم ؟ علاو ہم بلکہ گناہ کا رانرا ، آنها گفتندش که چونست تلامید یحیی دایم روزه دارند و دعا نمایند و بیهان دستور تلامیذ فریسیان ۲۴ نیز اما شاگردان تو دایم میخورند و می آشامند . ایشانرا فرمود آیا شما ۳۵ سوریا نرا ما رامی که داماد با ایشانست توانید روزه دار نمود ولیک آید آیامی که رامادر از پیش آنها برداشته خواهد شد و در آن ایام روزه خواهند داشت واد" مثلی برای آنها آورد که نمیدوزد هیچ کس برخت کهنه پیچ پارچه رخت نورا والا رخت نو نیز از آن شکافه و پارچه نو موافقت ننماید و هیچ کس شراب نورا در مشکهای کهنه ننماید والا * وهیچ شراب نو مشکها را پاره نموده و خود ریخته میشود و مشکها تباه خواهد کشت ولیکن شراب نو را در مشکهای نو باید گذاشت تا هر دو باقی ماند و هیچ کس نیست که شراب کهند را آشامیده نورانی الفور خواہش

[ocr errors]
[ocr errors]

W

نماید زیرا که گوید کهنه نیکوتر است

باب ششم

و در آنروز شنبه که بعد از شنبه بزرگست چنین اتفاق افتاد که چون از میان زراعتها عبور مینمور شاکر دانش خوشها را چیده بدستها مالیده میخوردند و بعضی از فریسیان پایشان گفتند که چرا میکنید چنین

[ocr errors]
[ocr errors]

کاری را که در سبت کردن آن جایز کردن آن جایز نیست * عیسی ایشانرا جواب فرمود که آیا نخوانده اید آنچه را کرد رائد و رفقای او در وقتی که گرسنه بود که چه سان او در خانه خدا در آمده نانهای تقدیم را که خوردن آنها جایز نیست هیچ کس را جز کاهنان و بس برداشت وخور تناول ه نمود درفقای خویش را نیز دار و نیز آنها را فرمود که فرزند انسان خداوند سبت نیز میباشد * وور سبت ودیگر اتفاق افتاد که او در مجمع در آمده تعلیم مینمود و شخصی در آنجا حاضر بود که دست راستش خشک میبود و نویسنده کان و فریسیان او را مترصد میبودند که شاید شفا او را در سبت دهد تا جای شکایت بر او یابند * وخور تصورات آنها را دریافته بان شل فرمود که بر خیز و در میانه بایست پس او و برخاست و ایستار * ایشانرا گفت که چیزی شما را بپرسم آ چیزی شما را بپرسم آیا نیکوئی نمودن در روز سبت جایز است یا بد می نمودن ربانیدن نفسی را یا ہلاک نمودن پس با طراف بهمگی آنها نگاه نموده آن شخص را فرمود که دراز کن دست خود را داد چنان نموده آن دست چون دیگر دستش درست گردید و آنها چون دیوانگان شده با هم میگفتند چه کنیم عیسی را د در آن ایام چنین اتفاق افتاد که بسوی کوه بقصد نماز بیرون رفت دور د عامی خدا شب را بسر برده چون روز بر آمد شاگردان خویش را

[ocr errors]

۱ *

[ocr errors][ocr errors][ocr errors]

*

مسمى

پیش خوانده و دوازده نفر را از آنها اختیار فرموده بخواری نمود یعنی شمعون را که بیطرس ملقب فرمود و برا درش اندریاس ويعقوب ويوحنا وفيليوس وبرتلما ومتى وثوما ويعقوب پسر حلفی و شمعون که بغیور ملقب است * و یهورای برادر یعقوب د یهودای اسخریوطی کردید وبانها پایین آمده بر میدان ایستاد و جماعت شاکر دانش و گروهی وافر از تمامی یهودیہ واورشلیم و اطراف دریائی صور و میدا که از برای استماع کلامش وشفا یافتن از امراض آمده بودند و اشخاصی که از ارواح پلیده صدمه می یافتند نیز شفا می یافتند

* 1A

که خاین

*

« PoprzedniaDalej »