انجيل مرقس باب اول * ۲ آغاز بشارت عیسی مسیح فرزند خدا * چنانچه در رسایل رسل نوشته شده است که اینک من رسول خود را در پیش روی تو ۳ میفرستم که راه تو را در پیش تو آراسته گرداند صدای فریاد کننده ایست در بیابان که طریق خداوند را مهیا سازید و راه هایش را مستقیم نمائید چون یحیی در بیابان غسل تعمید میداو و بغسل ه تو به بجهت کنانان امر مینموده و تامی سکنہ مرزوبوم بهونه واورشلیم نزد وی بیرون رفته معترف بخطاهای خویش کشته همه بوساطتش غسل تعمید در رود اردن می یافتند و یحیی را لباس از پشم شتر و کمر بند کرو کمرش از چرم و خوراک از ملخ و عسل بری میبود ٧ * و اعلام مینمود و میگفت که می آید شخصی بعد از من که از من تواناتر است و من لایق آن نیستم که خم شده دوال نعلینش را کشایم و بدرستیکه تعمید من شما را بآب است لیکن او شما را بروح القدس تعمید خواهد داد " دورین ایام واقع شد که عیسی از ناصره جلیل آمده بوساطت یحیی در رود اردن غسل تعمید یافت * وفی الفور از آب بر آمده دید که افلاک شکافته و روح چون کبوتری بروی نزول نمود و با تقی از عالم علو میگفت که تونی ۱۲ فرزند محبوب من که از و خوشنودم * ودر V १ 11 در لحظه روح به بیابان ۱۹ ۱۳ اخراج نمود " و در آن بیابان مدت چهل روز از شیطان امتحان می یافت و در میان وحوش بسر برده ملایکه اش پرستاری مینمودند و بعد از گرفتاری یحیی عیسی بناحیه جلیل آمده بشارت 10 بملکوت خدا میداد * و می گفت بدرستیکه وقت کامل شده است و ملکوت خدا نزدیک است پس تو به نمائید و باین بشارت ۱۶ خجسته اعتقاد آرید * ووراثنا عبور بر کنار دریای جلیل شمعون و براورش اندریاس را دید که دام در دریا می انداختند از آنجا که ۱۷ ماهی گیر میبودند * عیسی آنها را گفت که بعقب من آشید که من ۱۸ شما را مروم کیر خواهم کروانید ، پس بی تعلل وامهای خود را ١٩ گذاشته وی را تعاقب نمودند واندکی از آنجا پیشتر رفته یعقوب ابن زبدی و برادرش یوحنا را دید که در کشتی وامهای خود را ۲۰ اصلاح می نمودند ، ایشان را نیز فی الفور وعوت نموده آنها پدر خود زیدی را با مرووران در کشتی گذاشته بعقب وی روان گردیدند ۲۱ و داخل کفر ناحوم کشنه در روز نسبت بی تامل داخل مجمع کشته ۲۲ وعظ کردن گرفت * و از تعلیم وی متحیر میبودند زیرا که مقتدرانه ۲۳ ایشانرا تعلیم مینمود نه بر سیاق نویسنده کان " بود در مجمع ایشان ۲۴ شخصی که با روح خبیثه بود او فریاد نموده گفت * ای عیسای ناصری بگذار ما را با تو چه کار است آیا کہ بجهت پامال نمودن ما ۲۵ آمده من تو را می شناسم که کیستی ای برگزیده خدا - پس عیسی ۲۶ نهیب نموده گفت ساکت باش و از وی بیرون آی که آن روح حبيت او را مرتعش کرده و بآواز درشتی فریاد نموده از وی بیرون ۲۷ آمد * و همکی بطوری متعجب گشته که از یکدیگر سوال مینمودند برا و میگفتند که این چیست و این چه نوع تعلیم است که ارواح ۲۸ خبیثه باقتدار حکم میکند و آنها اطاعتش مینمایید و از آنوقت آوازه ۲۹ وی در همکی اطراف جلیل پیچید * ودر آن وقت از مجتمع بیرون آمده با یعقوب ويوحنا بخانه شمعون واندریاس در آمدند ۳۰* و مادر زن شمعون تب نموده خوابیده بود هماندم ویرا در باره او ۳۱ خبر دارند و او آمده دست او را گرفته بر خیزانیدش که فی الفور * ۳۲ تب او زایل شد و بخدمتشان مشغول کردید و چون شبنگاه که آفتاب غروب نمود جمیع بیماران و دیوانگان را نزد وی حاضر ۳۴ کردند * و همکی ساکنان آن بلاو بر در جمع آمدند و بسیاری از آنان را که با مراض مختلفه گرفتار میبودند شفا بخشیده و دیوان بسیاری را اخراج نمود لیکن ویوان را اجازت نداد که از شناسائی ۳۰ وی تکلم نمایند و سحرگاهان قبل از صبح برخواسته بیرون شتافت ۳۶ دور ویرانه نماز مشغول کشت * و شمعون و کسانی که با وی ۳۷ بودند بعقب او روان گردیدند * پس ویرا یافته گفتندش که تمامی ۳۸ خلق در جستجوی تو می باشند * وایشانرا گفت که باید بقراء قريب رفته ایشانرا نیز اعلام نمائیم زیرا که بجهت این کار بیرون آمده ۳۹ ام و پیوسته در همکی جلیل در مجامع آنها اعلا اعلام مینمود و دیوان را ۲۰ اخراج میکرد که ناگاه مبروصی نزد وی آمده و از و استدعا نموده پیشش برانو در آمده گفت چنانچه خواهی توانی که مرا طاهر سازی عیسی ترقم فرموده دست دراز کرد او را لمس نموده گفت ۲۲ میخواهم ظاهر شود که وقعه بعد از تکلم وی برص زایل کشته طاهر ۴۴ کردید پس فی الفور او را سفارش نموده روانه کردانید و برا گفت ۴۱ * ۲ هیچ کس را مطلع نساخته بلکه شناخته خود را بکاهن شما و آنچه موسی مقرر کرده است بجهت تطهیر خویش بتقدیم رسان ۴۵ تا آنکه شهادتی باشد بر ایشان * لیکن او بیرون شناخته شروع نمود بندا کردن بسیار و بمشهور نمودن آن مقدمه بنهجی که آشکارا نمی نوانست بعد از آن داخل آن شهر شود پس در اماکن غیر مسکونه بسر ميبرو و مردم از هر طرف بنزو وی می آمدند یکلام تکلم مینم * باب دويم ا بعد از چند روزی باز در کفر ناحوم داخل کشته و چون بودنش در خانه بسمع خلق رسيد * في الفور خلق بسیاری جمع آمدند بحیثیتی که اماکن قریبه بدر نیز بالاخره گنجایش ایشانرا نداشت و او با ایشان بکلام تکلم مینمود پس مرتعشی را که چهار کس او را برداشته بودند بنزد وی آوردند و چون از کثرت انبوه ممکن نبود که او را بنزو وی آورند پس سقف مکانی را که در آن نشسته بود برداشته ه و شکافته تختی را که مرتعش بر آن خوابیده بود بزیر آوردند و عیسی اعتقاد آنها را مشاهده نموده آن مرتعش را گفت ای فرزند گناهان شد و در آنجا تنی چند از نویسنده کان نشسته بودند که در دل خود می اندیشیدند که چرا این شخص چنین بکفر تکلم می نماید کیست که تواند آمر زید گناهان را جر جز خدا خدا وبس که فی في ا الفور A تو آمرزیده * * عیسی در روح خود یافت که آنها چنین تصور نموده اند ایشانرا و گفت چرا اینچنین تصورات مینمائید . آیا گفتن کدام یک بمرتعش اسهل است کناهان تو آمرزیده شد یا آنکه گفتن برخیز و تخت * ۱۰ خود را برداشته روان شو لیکن تا بدانید که فرزند انسانرا بر زمین * قدرت عفو گناهان است پس مرتعش را فرموده که تو را میگویم ۱۲ برخيز و تخت خود را برواشته بخانه خود روان شو * در ساعت برخواسته و تخت را برداشته در پیش روی همه بیرون شتافت چنانکه همگی تعجب نموده و خدا را تمجید کرده می گفتند که هرگز ۱۳ چنین امری را مشاهده نموده بودیم و باز بکناره دریا بیرون رفته ۱۴ و تمامی خلق بنزو وی آمده او ایشانرا تعلیم میفرمود و در اثنای راه لاوی این حلفا را دید که در کمرکخانه نشسته است ویرا گفت ١٥ متابعتم نما او برخواسته بعقب وی روان گردید و در هنگامی که عیسی بجهت تناول غذا در خانه وی نشسته بود اتفاقا تنی چند از باج گیران و معصیت کاران با عیسی و شاگردان وی نشسته بودند ۱۶ زانرو که هر چند بسیار بودند پیروی مینمودند * و چون نویسنده کان و فریسیان او را دیدند که با باج گیران و گناه کاران تناول مینماید تلامیذ ویرا گفتند که بچه جهت با عشاران و تباه کاران اکل و شرب مینماید * و عیسی این سخن را استماع نموده ایشانرا گفت آنان که صحیح اند احتیاج بطبيب ندارند بلکه آنان که مریضند و من نیامده ام که راستانرا دعوت نمایم بلکه تا کناه کار انرا بنوی ۱۸ توبه بخوانم و شاگردان یحیی و فریسیان پیوسته صایم می بودند پس نزد وی آمده گفتند چونست که شاکروان یحیی و فریسیان ۱۹ روزه میدارند و شاگردان تو صایم نمی شوند * عیسی آنها را فرمود که آیا ابنای بیت الشرور را ممکن است مادامی که و اما و بانها است روزه دارند بدرستی که هنگامی که داماد را با خود دارند روزه نمی ۲۰ توانند گرفت * لیکن ایام خواهد آمد که و اما و از میان آنها برداشته |