Obrazy na stronie
PDF
ePub

*

10 و این مرک ثانیست واکر کسی در کتاب حیات نوشته یافت نشد در دریاچه آتش افکنده شد

و دیدم

باب بيست ويكم

آسمان نو وزمین نورا زیرا که آسمان اول وزمین اول درگذشت و دیگر دریا نبود " ومن ن که یوحنا هستم دیدم شهر مقدس اورشلیم نورا که از جانه نورا که از جانب خدا از آسمان نازل می شد و آراسته بہت شوهر خور آرایش مینماید آواز عظیمی را از آسمان که گفت اینست مسکن خدا

شده بود چون

و شنیدم

با خلق واد با آنها قرار خواهد گرفت و آنها خواهند بود قوم او و خدا خود با آنها خواهد بود چون خدای آنها * ومحو خواهد کرد خدا هر اشک را از چشمهای آنها و دیگر نخواهد بود مرک و نیز ناله و فریاد ه وورو نخواهد بود زانرو که اطوار نخست گذشت * ونشيننده تخت گفت الحال من هر چیز را از نو میسازم و مرا گفت بنویس ۶ زیرا که این سخنان راست و محقق است " و مرا گفت که شد من هستم الفا واومكا وابتدا و انتها ومن تشن را مفت از چشمه آب حیات خواهم داد و آنکس که غالب آید هر چیز را وارث داده خواهد بود و من او را خواهم بود خدا وا و خواهد بود مرا مولوری * اما خوف ناکان و بی ایمانان و خبیثان و قاتلان وزانیان و ساحران و بت پرستان و تمامی دروغ گویان حصه آنها در دریاچه که باتش ۹ و کبریت میسوزو میباشد این مرک ثانیست * د یکی از آن هفت فرشته که صاحب آن هفت پیاله پر از هفت صدمه

*

آخرین بودند بنر و یک من آمد و گفت که اینجا بیا عروس زن ۱۰ تره را بتو نشان خواهم داد و مرا روتا بکوه بزرک و بلندی برو و شهر بزرگ اورشلیم مقدس را بمن نمود که از آسمان از جانب خدا فرود می آمد * وصاحب جلال خدائی بود و روشنی او مانند ۱۳ سنگ گرانبها چون سنگ پشم بلوری بود * وقلعه بزرک

14

* 10

IV

بلند با دوازده دروازه داشت و بر دروازه ها دوازده فرشته واسمهائی نوشته بود که اسمهای دوازده فرقه بنی اسرائیل ۱۳ است از سمت مشرق سه دروازه از شمال سه دروازه ۱۴ از جنوب سه دروازه از مغرب سه دروازه * وحصار شهر را و وازده اساس بود و در آنها بود اسمهای دوازده حواری بره ١٥ و آن شخص که با من سخن می گفت نی طلائی داشت که * ۱۶ شهر و دروازه ها و حصار آنرا به پیماید * وشهر مربعست وطول و عرضش مساویست و شهر را پیموره ووازده هزار تیر پرتاب ۱۷ یافت طول و عرض و ارتفاعش مساویست . و حصار آنرا پیموده یکصد و چهل و چهار هزار زرع یافت از پیمایش خلق ۱۸ یعنی فرشته * و بنای حصارش از پیشم بود و شهری از طلای 19 خالص چون شیشه مصفا بود . واساسهای حصار شهر از نوع سنگ جواهر آراسته شده بود و اساس اول بشم بود دردیم وسیم بی جاده و چهارم زمرو * پنجم لعل ششم هفتم عقیق زرد هشتم بلور نهم زبرجد وهم لاجورو بازوهم ۲۱ کبود دوازدهم مرجان بود " دوازده در وازده از دوازده مروارید است هر یک در از یک مروارید و میدان شهر از طلای خالص

۲۰ فیروزه

*

ياقوت

ياقوت

هر

*

۲۱ چون شیشه مصفا بود * دور آن معبد را ندیدم زانرو که خداوند ۲۲ خدانی قادر مطلق وتره معبد آنست ، و آن شهر محتاج بافتاب و ماه نیست که در او بتابد زیرا که جلال خدا او را روشن نموده

سير

۲۲ است و چراغش بره است * وطوایف ناجیان در نورش مینمایند و پادشاهان زمین جلال و عزت خود را بان میرسانند ٠٢٥ و دروازهای آن در روز با بسته نخواهد شد و شب در آنجا نخواهد ۱۷ بود . و جلال و عزت قبائل را بآن خواهند رسانید . وداخل آن نخواهد شد هیچ چیز که نجس یا خبیث یا کذب باشد مگر آنانی ی که در کتاب حیات بره نوشته شده اند

*

باب بيست و دويم و نشان داد بمن رود صافی از آب حیات درخشان چون بلور ۲ که جاری بود از تخت خدا و بره * و در میان میدانش و دو طرف رود خانه درخت حیات بود که دوازده میوه میکند و هر ماه میوه خود را میآورد و برکهای آن درخت بجهت شنای قبائل است دور آنجا هیچ لعنت نخواهد بود و در آن خواهد بود تخت خدا و بره و بنده کان بندگی او را خواهند نمود * وصورتنش را خواهند دید و اسمش بر جبین آنها خواهد بود * وشب در آنجا نخواهد بور و محتاج بحيراغ و نور آفتاب نیست زیرا که خداوند خدا آنها را ۶ روشن میسازد و تا ابد الآباد سلطنت خواهد نمود ، و مرا گفت که این سخنان راست و محقق است و خداوند خدای پیغمبران مقدس فرشته خود را فرستاده است تا آنکه نشان دهد بنده کان خود را آنچه زور بوقوع می آید * اینست من بزودی می آیم خوشا

*

10

که بودنا

14

ال آنکس که سخنان الهامی این کتاب را ضبط نماید * ومن ا هستم دیدم و شنیدم این چیزها را و چون شنیدم و دیدم افتادم که در پیش پایهای آن فرشته سجده نمایم که این چیزها را بر من ظاهر نمود * مرا گفت زینهار نکنی من هم خدمت تو و برادرانت پیغمبران و سخنان این که

میباشم

خدا را پرستس نما * و مراکفت که بر سخنان الهامی این شما را نرو که وقت نزدیک است " وانکه ظلم ظلم مینماید باز ظلم

مهر

نماید و آنکه خباثت مینماید باز خباثت نماید و آنکه راست است باز راستی کند و آنکه مقدس است باز تقدس پیدا نماید که اینک

من بزودی می آیم و مزد با من است تا هر کس را

*

برد

۱۳ اعمالش اورا نمایم . ومن الفا واومكا وابتدا و انتها اول و آخر هستم خوشا حال آنانی که احکامش را بجا می آرند تا اقتدار بر درخت را حیات داشته باشند و از دروازه با بشهر در آیند که بیرونند سکها وساحرها وزانيها وقاتلها و بت پرستها و هر کس که محب وفاعل ۱۶ کذب باشد. من که عیسایم فرشته خود را فرستادم تا آنکه باین چیز یا شهادت و همد در کا کلیسیا ومن ریشه و نسل داور وستاره درخشان صبح کاهم . وروح و روس میگویند بیا و هر آنکس که می شنور بگوید بیا و هر آنکو تشنه است بیاید و هر کس که خواهد ۱۸ آب حیات را مفت بکیر و * و بهرکس که سخنان الهامی این صحیفه را می شنود براستی امور مینمایم که اگر کسی چیزی بر آن ملحق سازد خدا آن المهائی را که درین نوشته شده ۱۹ است با و ملحق سازد * واگر کسی از سخنان این صحیفه

IV

19

الهامی چیزی کم کند خدا حصه اش را از کتاب حیات وشهر ۲۰ مقدس و نوشتهایی این کتاب کم خواهد کرد ، و آنکس که این شهادت را میدهد میگوید که آری من زود می آیم آمین آری بیا ای عیسای خداوند * و توفیق خداوند ما عیسای مسیح با همکی شما باد آمین

۲۱

« PoprzedniaDalej »