Obrazy na stronie
PDF
ePub

۶۱

ур

*

*

٥٨ وقت وضع حمل رسیده پس زائید پسری را * و شنیدند همسایگان و خویشان که خداوند بر وی بسیار رحمت نموده پس وه ایشان نیز باوی خرمی نمودند و در روز هشتم بجهت ختنه طفل ۶۰ آمده او را باسم پدرش ذکریا میخواندند و مادرش جواب داده گفت نه بلکه خوانده شور بیحیی * ویرا گفتند که نیست از خویشان تو شخصی که خوانده شود این اسم " پس پدرش را اشارت نمودند که به چیست خوهشت که نامیده شور * واو را خواسته بر آن نوشته گفت که اسم اوست یحیی و همکی متحیر کردیدند * و در همان لحظه وهن و زبان وی باز شده محمد ١٥ خدا تكلم فرمور " و بر همگی آنان که بر اطراف وی ساکن می بودند خوف عارض کشت و در همه کوهستان یهودیه از این وقایع گفت کو میرفت . وآنان که شنیدند همکی متفکر بوده میگفتند که آخر این طفل چه خواهد بود و بادی بود دست

۶۳

۶۴

۶۶

تخته

*

ممتلی

خداوند

۷۸ و پدرش ذکر يا بروح القدس و کشته بالهام گفت * خداوند خدامی اسرائیل مبارکباد زیرا که نظر مرحمت انداخته برای قوم

*

*

ر شاخ .

۶۹ خود فدیه مقرر فرمود * و در خانه بنده خود را برای ۷۰ ما بر پا داشت چنانچه بر زبان انبیای مقدس خود از اوان انا سلف فرموده است * یعنی نجات از دشمنان ما و از دست ۷۲ همه آنانی که کینه میورزند با ما » تا آنکه بجای آرد رحمت خود را بر پدران ما و تا آنکه یاد آرد عهد مقدس خود را * یعنی سوگندی که براهیم پدر ما خورده است که با این بخشش را خواهد فرمود ۷۷ ۰ تا آنکه ما از چنگ دشمنان خود مستخلص شده بیخوف او را

[ocr errors]
[ocr errors]
[ocr errors]

*

بندہ کی نمائیم * و تا همه زنده کانی خود را بیا کیز کی وصواب کاری ۷۶ در نزد او باشیم * و تو ای کودک رسول خداوند تعالی خوانده خواهی شد زیرا که تو پیش روی خداوند خواهی رفت تا آنکه راهای او را آماده نمائی" و تا آنکه عطا شور بقوم او شناسائی راه ۷۸ نجات که با آمرزش گناهانست و از غایت ترحم خدای ما که ۷۹ بجهت آن روشنی صبح از عالم علو بر ما هویدا کشت . تا آنانی را که در تاریکی و سایه مرگ نشسته بودند روشن کرداند و قدمهای ۸۰ ما را براه آرام را بنمائی نماید و بزرگ میشد آن طفل دور مارا روح قوت می یافت و تا اوانی که بر بنی اسرائیل ظهور نمود در

اطراف بیابانها میزیست

باب دويم

شد

د در آن اوان چنین اتفاق افتاد که از جانب قیصر او کومطس حکم شد که شد که در همه ولایات اسم نویسی نمایند * و این نخستین اسم نویسی بود که در اوانیکه و بر اوانیکه کرینیوس حاکم شام بود واقع شـ بجهت آنکه اسامی نوشته شود هر کسی بشهر خود رفتندی ۲ * ویوسف نیز از جلیل از شهر ناصره بیهودیه بشهر داود که به بیت لحم مسمی است رفت زانرو که او از روومان و قبیله" واور نوشته شود اسمش با زن منسوب بخور مریم که آبستن بود رآن اوان که ایشان در انجا بودند ایام وضع حملش رسید * پس زائید نخستین پسر خود را و او را در قنداقه پیچیده در آخر خوابانید زیرا که نبود در اندرون کاروانسرا مکانی برای آنها " و در آنزمین شبانان میبودند که کله خود را دراست

*

تا ه میبوو

*

وور

۹ نموده در شب بنوبت کشیک

10

*

*

*

بنوبت کشیک میکشیدند + ناگاه فرشته خداوند بر آنها نزول نموده نور خداوند با طراف آنها درخشید و آنها ۱۰ بغایت مخوف گردیدند . آن ملک ایشان را گفت مترسید که اینک مزره سروری بیغایت که خواهد بود برای تمامی فایل بشما آورده ام زیرا که نجات و هنده از برای شما له او هیچ خداوند است امروز در شهر داود متولد شد * واینست برای شما نشانی که یابید طفلی را که بقندانه پیچیده در آخر گذاشته ۱۳ شنده است . ناگاه فوجی از لشکر آسمانی با آن ملک خدا را ۱۳ ستایش کنان نمودار شده - میگفتند که خدار است در عالم بالا جلال و بر زمین آرام و در میان انسان رضامندی * وچون آن فرشتگان از نزد آنها بسوی آسمان رفتند شبانان گفتند با یکدیگر که تا به بیت لحم رفته این واقعه را که خداوند ما نمودار کروانیده است ملاحظه نمائیم * پس برودی روان شده یافتند مریم و یوسف را و آن طفل را در حالتی که در آخر خوابیده بود ۱۷ پس ایشان ملاحظه نموده سخنی را که در باره آن طفل ۱۸ بآنها گفته شده بود بدرستی در یافتند و هر آنکس که آن سخنانرا ۱۹ از شبانان شنیده متعجب میشد " و مریم تمامی این سخنانرا در دل جای میداد و نگاه میداشت و شبانان خدا را حمد و ثنا کویان برگشتند زیرا که مطابق همه آنچه بآنها گفته شده بود دیدند و شنیدند * و چون هشت روز امام ختنه طفل با تمام رسید او را عیسی نامیدند و همان نامست که قبل از تقرریش در بان نامش خواند و چون ایام تطهیرش رسید بر ایام تطهیرش رسید بر حسب آئین

14

[ocr errors]

۲۲

*

*

*

ملک

*

۲۱ موسی او را باور شلیم آوردند تا نزد خداوندش بر پا دارند . چنانچه نوشته شده است در آئین خداوند که هر آن ذکوری که نخست کند رحیم را برای خداوند منزه خوانده شور " و تا قربانی گذرانند چنانچه در آئین خداوند مقرر است یا جفت حمام یا دو جوجه ۲۵ * اکبوتر " واینک کسی بود در اورشلیم مستمی بشمعون که مرد

[ocr errors]

۲۶

باز کند

میبور وروح

القدس بر

مسیح

مروة

عادل و متفی بود و منتظر تسلی اسرائیل میبود ٣٩ او بود از روح القدس الهام یافته که پیش از آنکه ۲۷ خداوند را نه بیند مرک را نخواهد دید پس براه نمائی روح در هیکل درآمده در هنگامی که والدین عیسی طفل را با ندرون ۲۸ می آوردند تا کرده شور او را آنچه موافق رسم آئین است * او ۲۹ بر وی دست خود گذاشت و خدا را حمد گفت که خداوندا حالا ۳۰ تو بنده خود را بر وفق سخن خود بسلامت رخصت میدهی * زیرا ۳ که دیده است چشمان من نجات تو را که در پیش روی همکی ۳۲ قبایل مهیا کروۀ نوری برای روشنی قبایل و جلال قوم خور ۳۳ اسرائیل * ويوسف و مادرش از سخنانی که درباره او گفته ۳۴ میشه میبودند و شمعون ایشانرا و عای خیر کروه مادرش گفت که این کسی است که برای افتادن و برخاستن بسیاری در اسرائیل و برای هدف مخالفان شدن گذاشته ٣٥ میشور * ودر دل تو نیز نیزه فرو خواهد رفت تا تصورات ا دلهای بسیاری آشکارا شود * وبود زنی نبيه حنا نام وختر فانوبل از طایفه عشیر بسیار کهن سال و هفت سال از اول بکریت ۳۷ خود با شوهر بسر بروه * و قریب بهشتاد و چهار سال بود که او بیوه

[ocr errors]

مریم

*

۳۸

۴۳ شد

*

*

*

بود و از هیکل جدا نشده با روزها و و عانا روز و شب عبادت میکرو ۳ آنزن در آنساعت حاضر شده خداوند را شکر مینمود و در باره او ۳۹ با همکی منتظران نجات در اورشلیم تکلم مینمود * چون جميع رسوم را بحسب آئین آئین خداوند بجا آوردند بجانب جلیل و شهر ۲۰ خود ناصره بر کشتند و آن طفل درب شده در روح موت * پیدا کرده بعقل مملوه میشد و بادی بود توفیق خدا * ووالدین ۲۲ او هر ساله در عید فصیح باورشلیم میرفتند و چون دوازده ساله ایشان موافق رسم عید باورشلیم رفتند " و چون ایام عید را تمام کرده در اوانیکه مراجعت مینمودند آن طفل عیسی در ۴۴ اورشلیم توقف نمود و یوسف و مادرش نمی دانستند ، بلکه زانجائی که کمان میداشتند که او در کاروانست یک منزل آمده در میان ٢٥ خویشان و آشنایانش جستجو مینمووند" و او را نیافته در تفحص ۴۶ او باورشلیم بر کشتند و بعد از سه روز او را یافتند که در وسط معلمان در هیکل نشسته است و از آنها می شنود و پرسش مینماید ۴۷ و همکی انانی که از و می شنیدند از ذهن و جوا بهایش متحیر میبودند ۲۸ او را دیده تعجب نمودند مادرش ویرا گفت کودک چرا چنین با نموری اینست پدر تو و من اندوه ناک کشته در جستجوی تو ۴۹ میبودیم * ایشانرا گفت که چرا مرا می بستید آیا ندانسته بودید ک ۵۰ مرا میبایست در خانه پدر خود باشم * و ایشان این سخن را که بایشان گفت نیافتند و با آنها روان شده بناصره آمد و مطیع آنها بوده مادرش تمامی این واقعا ترا در دل نگاه میداشت ٥٢ * و عیسی در عقل وقامت و مهربانی نزد خدا و خلق ترقی میکرد

[ocr errors]

*

*

*

« PoprzedniaDalej »