Obrazy na stronie
PDF
ePub
[ocr errors]

و بآواز بلند ميگفت که اگر کسی حیوان و تمثالش را پرستد و نقش را به پيشاني یا به دست خود پذیرد (۱۰) آن کس نیز از شراب غضب خدا که در ساغر قهرش بدونِ شایبه آمیخته شده است خواهد آشامید و بآتش و گوگرد در حضور فرشته گان مقدس و در حضور بره معذب خواهد گردید (ii) و دودِ عذاب ایشان تا ابدالاباد بالا میرود و مطلقا شب و روز آرام ندارند آناني که مي پرستند حیوان و شکلش را و هر آن کس که نقش اسمش را مي پذيرد (۱۲) اینجا است محل مبر مقدسان و اینجا میباشند آنان که احکام خدا و ایمان عیسی را نگاه میدارند (۱۳) و آوازي را شنيدم از آسمان که مرا گفت بنویس که من بعد خوش حال آن مرده گان که در خداوند ميميرند روح مي گويد بلي چون از محنتهاي خود آرام مي گيرند و افعال آنها در عقب آنها روان است * (۱۴) و ناگاه دیدم ابر سفيدي را

*

[ocr errors]

که

بر آن

داشت و بود

ابر شخصي چون فرزندِ انسان نشسته بود که تاج طلائي بر سر دست وي داس تيزي (١٥) و فرشته دیگر از هیکل بیرون آمده و بآواز

در دس

بلند به ابرنشین گفت که بینداز داس خود را و درو نما که هنگام دره نمودن تو رسیده است زانرو که کشت زمین خشك گشته است

(11) و نشينندهء ابر داس خود را بر زمین انداخته و زمین درویده گشت

*

(۱۷) و فرشته دیگر از هیکل آسمانی بیرون آمده که او نیز داشت داس تيزي را

[ocr errors]

(۱۸) و فرشته دیگر از قربانگاه بیرون آمد که بر آتش مسلط بود و صاحب داس تیز را بآوازِ بلند گفت که داس تیز خود را بینداز و خوشه هاي زمين را درو نما چه انگورهاي آن رسیده است (۱۹) و آن فرشته داس خود را بر انداخت و تاك زمين را چید و در ميخانه بزرگ غضب خدا انداخت (۲۰) و تاك] در ميخانه خارج شهر پایمال شد و خون از خانه بحدي بيرون آمد تا که در یک هزار و شش صد تیر پرتاب تا جلو اسپان مي آمد .

زمین

(1)

باب پانزدهم مشتمل بر هشت آیه

و علامتي ديگر بزرگ و عجیب در آسمان مشاهده نمودم که هفت فرشته

بودند که هفت صدمه آخرین با آنها بود که غضب خدا بآنها با تمام

مي رسيد

(~) *

و ملاحظه نمودم درياي آبگینه نماي آتشيني و اينکه آن

اشخاص که بر حیوان و شکل و نقش و عدد اسمش غالب آمدند که

و

بر

درياي شیشه ایستاده بودند و گرفته بودند بربطهاي خدارا (۳) و سرود موسيء

بنده خدا و

سُرودِ بره را می سرودند و مي گفتند خداوند خداي قادر علي الاطلاق افعال تو بزرگ و عجیب است و پادشاه مقدسانا راههاي تو راست و مستوي است (۴) و کیست که نترسد از تو خداوندا و اسم تورا تكريم ننماید زانجا که پاک هستي تو بتنهائي و تمامي قبائل خواهند آمد و تورا در حضورت خواهند پرستید از آنجا که ظاهر شد قضاهاي تو و بعد از آن دیدم که ناگاه هیکل محل شهادت که در آسمان است گشاده گشت (1) و آن هفت فرشته که صاحب هفت صدمه بودند از هیکل

(0)

*

آمدند بیرون و پارچه پاک درخشنده پوشیده بودند و بر پستانهای ایشان کمربند طلائی پیچیده شده بود (٧) و یکی از آن چهار حیوان هفت پیاله طلائي مملو از غضب خدائی که تا ابدالاباد زنده است بآن هفت فرشته داد (۸) و هیکل از جلال خدا و قدرتش پُر درد گردید و هیچ کس باندرونِ

هیکل نمي توانست در آمد تا انتهای هفت صدمه آن هفت فرشته

باب شانزدهم مشتمل بر بيست و يك آيه

*

(۱) و آواز بلندی را شنیدم از هیکل که بآن هفت فرشته ميگفت بروید و پياله هاي غضب خدارا بزمین بریزید * (۲) و فرشته نخست رفت و پیاله خود را بر زمین ریخت که زخمي شدید و سخت بر ارباب نقش حیوان و پرستندهگان شکلش واقع گشت * (۳) و فرشته دویم پیاله خود را در دریا ریخت و آن چون خون مرده گشت و هر جاندار که در دریا بود مرد ،

[ocr errors]

(۴) و فرشته سیوم پیاله خود را بر رودها و چشمه هاي آب ریخت و خون شد (ه) و از فرشته آبها شنیدم که گفت خداوندا تو که هستي و بودي و مقدسي راست هستی که این انصاف را نموده (1) از آنجا که ایشان خون مقدسان و پیغمبران را ریختند و تو ایشانرا خون داده که بنوشند چونکه شایسته آن اند (۷) و شنیدم فرشته دیگر را که از قربانگاه ميگفت بلي خداوند

و

[ocr errors]

خداي قادر مطلق قضاهاي تو راست و مستوي است . (۸) و فرشته چهارم پیاله ء خود را بر آفتاب ریخت که بآن این قدرت بخشیده شد که خلق را بآتش بسوزاند (۱) و خلق بسوختنيء سخت سوختند که به اسم خدا که بر این شدائد اقتدار دارد کفر گفتند و توبه ننمودند که او را تعظیم نمایند (۱۰) و فرشته پنجم پیاله خود را بر تخت حیوان ریخت که سلطنتش تاريك گشت و زبانهاي خود را از درد گزیدند (۱۱) و خداي آسمان را از دردها و زخمهاي خود کفر گفتند و از افعال خود توبه ننمودند * (۱۲) و فرشته ششم پیاله ء خود را بر رودخانه بزرگ فرات ریخت و آبش خشك گردید تا آنکه راه پادشاهان مشرق مهیا شد (۱۳) و دیدم که از دهن اژدها و از دهنِ حیوان و از دهن پیغمبر کاذب سه پلید چون غوك (۱۱۴) که آن

[ocr errors]

روح

روحهاي ديوان معجز نشان اند بيرون مي آمدند و بنزد پادشاهان زمین و تمام مسكونه میروند تا آنکه آنها را فراهم آورند بجهت جنگ روز خداي قادر علي الاطلاق (۱٥) اينك من چون دزد مي آيم خوشاحال

عظيم

آن کس که بیدار باشد و رختهاي خود را نگاه دارد که مبادا برهنه راه رود و ناشایسته گیش را به بینند (۱۶) و ایشان را در محلي که در عبري ارمیدون آواز

گویند جمع نمود * (۱۷) و فرشته هفتم پیاله خود را بر هوا ریخت و بلندي از هيكل آسماني يعني تخت بر آمده گفت که شد (۱۸) و بدید آمد صداها و رعدها و برقها و چنان زلزله عظيمي واقع شد که از هنگامی که مردم بر زمین قرار گرفته اند چنان زلزلهء عظيمي واقع نشده است

(۱۱) و شهر بزرگ به سه پاره گشت و شهرهاي قبائل خراب شد و یاد آمد نزد خدا بابلون بزرگ که پیاله شراب قهر با سخطش رو باو نهد (۲۰) و هر

بوزن

جزیره گریخت و کوهها نابدید گشت (۲۱) و تگرگی عظیم که هر دانه يك من بود از آسمان بر خلق فرو بارید و مردم بسبب ضرب تگرگ خدارا کفر گفتند زیرا که صدمه اش در غایت بزرگ بود *

نکه

باب هفدهم مشتمل بر هجده (آیه

(۱) و یکی از آن هفت فرشته که صاحب هفت پیاله بودند آمد و با من سخن راند و مرا گفت که بیا که نشان دهم من تورا سراي فاحشه بزرگي را بر آبهاي بسيار نشسته است (۲) و پادشاهان زمین با او زنا کرده اند و از شراب زناي او ساکنان زمین بیهوش اند (۳) و روحاً مرا در بياباني آورد و زني را دیدم که بر حيواني سرخ فام که پر از اسماي كفر و هفت سرو شاخ داشت نشسته بود (۴) و آن زن بسرخي و قرمزي ملبس و بطلا و جواهر

[ocr errors]

M

ده

و مروارید مزین بود و پیاله طلائی را مملو از کسافت و نجاستهاي زناي خود بر دست داشت (ه) و بر پيشانيء او اين اسم مرقوم بود سر بابلون بزرگ و مادر زناها و خباثت زمین (1) و آن زن را دیدم که از خونِ مقدسان و از خون شهیدان عيسي مست بود و از ملاقات او بسیار تعجب (۷) و فرشته مرا گفت چرا حیرت داري من سر اين زر و حيواني

*

نمودم (٧) که هفت سر و ده شاخ دارد و اورا ميبرد بر تو شرح مینمایم * (۸) آن ديدي بود و نیست و از گود بي پايان بالا خواهد آمد و بهلاکت

که

حيواني خواهد رسید و تعجب خواهند نمود ساکنان زمین که اسماي آنها از بناي عالم در کتاب حیات نوشته نشده است از دیدن حیوان که بود و نیست

سر هفت

و حال آنکه هست * ((۱) اینجا است فهمیدنِ صاحب فهم هفت سرد

كوه هستند که زن بر آنها نشسته است (۱۰) و هفت سلطان اند که پنج ساقط شده اند و يكي هست و دیگری هنوز نیآمده است و چون آید بایست

قليلي درنگ نماید (۱۱) و آن حیوان که بود و نیست آن هشتمین است که از مقوله آن هفت است که بهلاکت میرسد * (۱۲) و آن ده (۱۲) و آن ده شاخيرا

*

كه ديدي ده پادشاه اند که هنوز بپادشاهی نرسیده اند بلکه ساعتي با حيوان چون سلاطین مقتدر خواهند گشت (۱۳) این همه یک اراده دارند و قدرت و اقتدار خود را بحیوان تسلیم خواهند نمود (۱۴) و اینها با بره خواهند جنگید و بره بر آنها سرافراز خواهد بود زیرا که او خداوند خداوندان و پادشاه پادشاهان است و آناني که با اویند خوانده شده و برگزیده و امین اند * (۱۰) و مرا گفت آن آبهائي که ديدي که فاحشه بر آن نشسته است قومها و طائفتها و قبیله ها و زبانهایند (۱۶) و آن ده شاخ که بر حيوان ديدي فاحشه را دشمن خواهند داشت و او را بینوا و برهنه خواهند نمود و اجزایش را خواهند خورد و بآتشش خواهند سوزانید (۱۷) که خدا در دلهاي آنها انداخت که قصد او را بجا آرند و باتفاق سلطنت خود را بحیوان سپارند تا هنگام تمام شدنِ کلام خدا ) (۱۸) و آن زن که ديدي آن شهر بزرگ است که بر سلاطین

زمین

*

سلطنت دارد *

باب هجدهم مشتمل بر بیست و چهار آیه

(۱) بعد از آن دیدم فرشته دیگر که از آسمان نازل شد و صاحب قدرت عظیم بود و زمین از جلالش منوّر گشت (r) و بقوت و آواز بلند فریاد نمود که خراب شد خراب شد بابلون بزرگ و گردید مسکن دیوان و محبس هر پلید و زندان هر طائر خبیث و مکروه () . از آنجا که همدگيء طوائف را روح از شراب غضب زناي خود داد که آشامند و سلاطین زمین با او زنا کردند و تجار زمین از اسرافش مستغني گرديدند * (۴) و آواز ديگري از آسمان شنیدم که گفت اي قوم من از وي بيرون آئید که مبادا در گناهانش شريك بوده از صدماتش صدمه خورید (ه) از آنجا که گناهانش تا بآسمان رسیده است و عیبهای او را خدا یاد آورده است (1) باز بدهید او را آنچه

« PoprzedniaDalej »