Obrazy na stronie
PDF
ePub

أجيل متي

خردلی اعتقاد داشته باشید و باین کوه بگوئید که از این مکان بآن مکان حرکت نما البته حركت مي نماید و هیچ چیز شما را محال نخواهد بود (۲۱) لیکن این نوع بیرون نمیرود جز بدعا و روزه * (۲۲) و چون در مرز و بوم جلیل بسیر میرفتند عيسي ایشانرا فرمود که فرزند انسان بدستهاي مردم تسلیم خواهد شد (۲۳) و ایشان اورا خواهند گشت و در روز سیوم خواهد برخاست و آنها

بغایت غمگین بودند * (۲۴) و چون به کپر ناحوم آمدند محصلان خراج نزد

[ocr errors]

پطرس آمده گفتند که آیا معلم شما خراج را تسليم نمي نمايد (٢٥) گفت بلي و چون بخانه در آمد عيسي سبقت نموده گفت اي شمعون چه تصور مينمائي آيا که سلاطین زمین عشر و جزیه را از چه کس میگیرند از

ناوب

فرزندان خویش یا از بیگانه گان (۲۶) پطرس ویرا گفت که از بیگانه گان عيسي باز باو گفت پس بیقین که فرزندان آزاد اند (۲۷) لیکن از آنرو که ایشانرا عذاب ندهیم بدريا رفته قلابي را بينداز نخستین ماهی که بیرون آید گرفته دهانشرا بكسا يك ريال خواهی یافت او را بر داشته بعوض من و خود بایشان تسليم نما *

(باب هجدهم مشتمل بر سي و پنج آیه)

(۱) و در آن هنگام شاگردان عيسي نزد وي آمده گفتند که در ملکوت آسمان بزرگتر کیست (۲) پس عيسي طفلي را نزد خود طلب نموده و در میان ایشانش بر پا داشت (۳) و فرمود که بدرستي که بشما میگویم که مادامي که متبدل نگردید و چون اطفال صغیر نگردید داخل ملکوت آسمان نخواهید گشت (۱۴) پس هر که مانند این کودک خود را حقیر دارد همان در مملکت آسمان بزرگتر است (ه) و هر چنین طفلي را بنام من قبول نماید مرا

که

قبول نموده است (۶) و هر کو به یکی از این اطفال صغار که معتقد

M

[blocks in formation]

صدمه رساند او را بهتر است که سنگ آسيائي در گردن وي معلق باشد

قعر دریا غرق گردد * (۷) واي بر اينجهان بسبب ناملایمیها و حال آنکه

وجود آن اشیاء ناملایم ضروري است لیکن واي بر آن کس که آن اشياء ناملایم بوساطت وي بظهور آید (۸) پس هرگاه که دست يا پاي تو تورا بلغزاند آنها را قطع نموده از خویش دور کن زیرا که تو را بهتر است که لنگ يا شل داخل حیات گردي از آنکه دو دست یا دو پا داشته در آتش ابدي انداخته شوي (1) و اگر که دیده تو مر تو را لغزش دهد او را گنده از خود برانداز زانرو که بهتر است تو را كه يك چشم وارد زنده گي گردي تا آنکه در چشم داشته در آتش جهنم انداخته گردي * (۱۰) احتياط نمائید که هیچ یک ازین اطفال صغار را حقیر ندانید زیرا که بشما میگویم که پیوسته ملائکه ایشان در آسمان صورت پدر مرا که در آسمان است مشاهده مي نمايند (11) زیرا که فرزند انسان آمده است که گم شده گانرا نجات دهد (۱۲) شما را چگونه مي نماید اگر کسي را صد گوسفند باشند و يکي از آنها گم گردد آیا که آن نود و نه را وا نمیگذارد و بکوه ها رفته گم شده را جست جو نمی نماید (۱۳) و اگر اتفاق افتد که آنرا بیابد بدرستی که بشما میگویم از بهر آن بیش از آن نود و نه که گم نشده بود خورسند خواهد گشت (۱۴) هم شما که در آسمان است اراده ندارد که یکی ازین اطفال تباه

چنین پدر شود * (۱٥) و هرگاه که برادر تو با تو خطائي نمايد برو و بتنهائي در ميانه خود و او ملزمش ساز که اگر سخن تو را بشنود هر آینه برادر خویش را يافتي (١٦) و اگر که نشنود یک دو نفررا با خود بگیر که از زبان دو یا سه شاهد مقدمه مستحکم گردد (۱۷) هرگاه که سخن آنها را نشنود كليسيارا خالي نما و اگر که از شنیدن سخن کلیسیا ابا نماید بگذار که تا در نزد تو چون خارجي يا عشاري باشد ) (۱۸) و بشما راست میگویم که هر چه را بر زمین ببندید در آسمان بسته خواهد گشت و هر چه را بر زمین بگشائید گشاده خواهد گردید (۱۹) و نیز شما را میگویم که هرگاه دو نفر بر زمین

هر

آسمان

در

هستم

*

[ocr errors]

از شما بجهة در خواست کردن امري اتفاق نمایند هر چه باشد از جانب پدر من که در آسمان است بجهة آنها کامل خواهد گردید (۲۰) زانرو که در هر جا که دو یا سه کس بنام من جمع شوند من در آنجا در وسط ایشان (۲۱) پس پطرس نزد وي آمده گفت خداوندا تا چند مرتبه که . برادر من بر من تعدي نماید از او در گذرم آیا که تا بهفت مرتبه (۲۲) پس عيسي ویرا گفت که تو را نمیگویم که تا هفت بلکه تا هفتاد هفت مرتبه (۲۳) زانرو که ملکوت آسمان سلطانی را ماند که با خدمتکاران خود ارادهء محاسبه داشت (۲۴) و چون شروع به حاسبه نمود شخصي را نزد وي آوردند که مبلغ (٣٥) ده هزار قنطار بدهکار بود (۲۵) و از آنجا که چيزي نداشت که ادا نمايد مولاي وي بفروش او و زن و فرزند و جمیع آنچه داشت فرمان داد که ادا کرده شود (۲۲) و آن ملازم بر زمین افتاده ويرا تعظیم نموده گفت

93

خداوند مرا مهلت ده تا همه را بتو ادا نمایم (۳۷) و آقاي آن ملازم ترحم فرموده و او را رها نموده و قرض او را بخشید (۲۸) چون آن ملازم بیرون شتافت از ملازمان همقطار خویش شخصی را که صد دينار بوي دادني بود یافته دست انداخته گردن ویرا گرفته گفت قرض را بمن تسلیم نما (۲۹) و ملازم همقطار وي بر پايهاي او افتاده التماس نمود و گفت که مرا مهلت ده تا تمامي را بتو ادا نمایم (۳۰) لیکن او قبول ننموده بلکه رفته او را در زندان انداخت تا که آن دین را ادا نماید (۳۱) و چون ملازمان همقطار

وي اين واقعه را ملاحظه نمودند بسیار غمگین گشته آمدند و مولاي

پس

خود را از تمامي آنچه واقع شده بود مفصلاً اعلام نمودند (۳۲) پس مولاي او او را خوانده گفت اي ملازم شریر از آنجا که تو از من سؤال نمودي من مجموع آن قرض را بتو بخشیدم (۳۳) آیا نیکو نبود که تو نیز بر ملازم همقطار خود چنانچه من بر تو رحم نمودم رحم نمائي (ع) پس مولاي وي را خشم گرفته بمحصلانش سپرد تا همه آنچه بر او لازم بود که داده باشد ادا نماید

(۳۵) بهمین وضع پدر آسماني من نيز با شما سلوک خواهد نمود چنانچه هر يکي از شما از صمیم قلب جرائم برادر خود را از وي معاف ننمايد *

(1)

[blocks in formation]

و چون عيسي این مکالمه را بانجام رسانید چنان واقع گشت که از سرحد

[ocr errors]
[ocr errors]

جلیل رفته و بکنار یهودیه آن طرف اردن آمد (۴) که جماعت بسياري در قفاي وي افتادند و آنها را در آن مکان شفا بخشید * (۳) و فریسیان بر

زن

سبيل امتحان نزد وي آمده وي را گفتند که آیا انسان را جائز است که خود را به هر جهتي طلاق دهد (۴) ایشان را جواب داده گفت مگر مطالعه ننموده اید که آن کس که آنها را در ابتدا آفریده بود ایشان را زن و مرد خلقت نمود ((ه) و گفت که انسان بدین جهت پدر و مادر را ترک نموده بجفت خود خواهد پیوست و هر دو یک جسد خواهند بود (1) پس ایشان فيما بعد دو نیستند بلكه يك اند پس آنچه را خدا پیوند فرموده هیچ کس آن را متفرق نسازد» (۷) وي را گفتند پس چون است که

است

جسم

*

موسي بدادن طلاق نامه و بیرون کردن وی فرمان داد (۸) ایشان را گفت که بجهة سنگدلي شما شما را موسي باطلاق زنان اجازت بخشید لیکن از ابتداي آفرینش چنین نبود (۱) و من شما را میگویم که هر کس که زن خود را جز بعلت زنا طلاق دهد و ديگري را نكاح نماید زنا نموده نماید زنا نموده است و هر کس که آن مطلقه را نکاح نماید نیز زنا نموده است ((۱۰) پس شاگردان او ويرا گفتند که هرگاه مقدمه مرد با زن چنین است پس بهتر است که نکاح نکنند (۱۱) آنها را فرمود که تمامي خلق این مقدمه را فرا نمي توانند گرفت جز آنان که بایشان عطا شده است (۱۲) زیرا که خصي چند هستند که از شکم مادر چنان تولد شده اند و خصي چند هستند که بدست دیگران شده اند و خصي چند هستند که خود را بجهة ملكوت آسمان خصي

خصي

*

نموده اند پس هر کس که قابلیت آن را دارد آن را قبول نماید » (۱۳) آنگاه

[ocr errors]

جميع

چند طفلي را بنزد وي آوردند تا آنکه دستهاي خود را بر آنها گذاشته دعا فرماید و شاگردان وی آنها را نهیب نمودند (۱۴) لیکن عيسي فرمود که اطفال صغير را اجازت دهید و از آمدن بنزد من منع ننمائید زانرو که ملکوت آسمان از آن چنینها است (۱٥) پس دستهاي خود را بر آنها گذاشته و از آن مکان روان گردید * (۱۶) که ناگاه شخصي آمده وي را گفت که اي استاد نيكو من چه فعل نيكورا بعمل آرم تا زنده گی جاوید را یابم (۱۷) وي را گفت از چه رو مرا خوب گفتي و حال آنکه هیچ کس خوب نيست جز يكي و آن خداست و اگر اراده آن داري كه داخل حیات گردی فرائض را نگاه که دار (۱۸) گفت کدام [فرائض] عيسي گفت همین که قتل مکن و زنا مکن و دزدي مکن و شهادت زور مگوي (۱۹) پدر و مادر خود را محترم دار و آشناي خود را چون خود دوست دار (۲۰) پس آن جوان وي را گفت که این گفتها را از ابتداي جواني خود محفوظ داشته ام در چه چیز حال ناقص ميباشم (۲۱) عيسي وي را گفت که اگر قصد آن داري که کامل گردي برو و اشياي خود را فروخته به فقرا تسلیم نما که در آسمان گنجي خواهي يافت آمده مرا متابعت نما (۲۲) و چون آن جوان این کلمات را شنیده اندوهگین گشته روان گردید زانر و که املاک بسیار داشت * (۲۳) پس عيسي شاگردان خویش را فرمود که هر آینه بشما میگویم که شخص دولتمند در نهایت دشواري داخل ملکوت آسمان خواهد گشت (۲۴) و نیز شمارا میگویم که شتر را در سوراخ سوزن داخل شدن اسهل است از داخل شدن دولتمند در ملکوت خدا (۳۵) چون شاگردانش این مقدمه را شنيده بي نهایت متحیر گشته گفتند پس کیست که نجات خواهد یافت (٢٦) و عيسي بأنها توجه فرموده ایشان را گفت این مقدمه نزدِ انسان محال است لیکن نزد خدا همه چیز ممکن است * (۲۷) آنگاه پطرس وي را جواب داده گفت اينك ما جميع چيزها را ترک نموده تو را متابعت مینمائیم پس اجر ما

پس

W

[ocr errors]
« PoprzedniaDalej »