Obrazy na stronie
PDF
ePub

آنکه از ثمرات آنها در آنها را توانید شناخت * (۲۱) نه هر که مرا خداوند

خداوند گوید در ملکوت آسمان داخل خواهد گشت بلکه آنکس که ارادهء

پدرم

که

در آسمان است بعمل آورد (۲۲) و در آن روز بسا كساني كه بمن خواهند گفت خداوندا خداوندا آیا باسم تو نبوت ننمودیم و بنام تو شیاطین را

بیرون نکردیم و بنام تو خوارقِ عادات بسیار ظاهر نساختیم (۲۳) آنگاه بایشان خواهم گفت که من شما را هر گز نمي شناختم از من دور شويد اي بدکاران * (۲۴) بنابراین هر که این گفتهاي مرا استماع نماید و آنها را بعمل آورد او را بمرد دانائي تشبيه خواهم نمود که خانه خود را بر سنگ بنا کرده است (٢٥) پس باران ببارید و سیلابها روان شدند و بادها وزیدند و در آن خانه حمله نمودند و خراب نشد از جهه آنکه بر سنگ بنا شده بود (٢٦) و هر که این کلمات مرا گوش کند و بر آنها عمل نکند بمرد جاهلي ماند كه خانهء خودرا بالاي ريك بنا کرده است (۲۷) پس باران ببارید و سیلابها روان شدند و بادها وزیدند و بر آن خانه حمله نمودند و منهدم شد و انهدام وي عظيم بود * (۲۸) و چونکه عیسی این کلمات را تمام ساخت آن گروه از تعلیم او مبهوت شدند (۲۹) زیرا که ایشانرا از روي قدرت تعليم ميكرد نه مثل نویسنده گان *

باب هشتم مشتمل برسی و چهار آیه)

(۱) و چون از کوه بزیر آمد طوائف بسياري از عقب او روان شدند * (۲) و ناگاه ابرصي پيش آمده اورا سجده نمود و گفت خداوندا اگر اراده نمائی مرا طاهر تواني ساخت (۳) عيسي دست خود را دراز نمود و او را لمس کرده گفت اراده کردم طاهر باش که فوراً برص او زائل شد (۴) پس عيسي باو گفت احتیاط نما هیچ کس را مطلع مکن بلکه برگرد و خود را بکاهن نموده آن قرباني را که موسی فرموده است بعمل آور تا شهادتي باشد بجهة آنها * (ه) و چونکه ديسي داخل كيرناحوم گرديد يوزباشي بخدمتش آمده از وي التماس نمود

در

106

و

که

من

صحت خواهد

(1) و گفت خداوندا بدرستی که ملازم من بخانه خوابیده و بمرض رعشه بشدّتِ الم مبتلا است (v) عيسي باوگفت من آمده او را شفا خواهم بخشید (1) پس يوزباشي جواب گفت خداوندا بتحقیق که سزاوار آن نیستم که زیر سقف من آئي بلكه بكلمه تلفظ كن وبس ملازم یافت (1) از آنکه من مردي محكوم ديگري هستم و لشکریان در تحتِ خود دارم و هرگاه باین شخص میگویم برو میرود و بديگري بیا می آید و بملازم خود که تعجب نمود عيسي اين مقوله را شنیده این کار را بکن میکند (۱۰) و بآنها که همراه او بودند فرمود بدرستي که بشما میگویم که این چنین اعتقاد عظیمی را در اسرائیل هم نیافته ام (۱۱) و بشما مي گويم که بسا کساني که از مشرق و مغرب خواهند آمد و در ملکوت آسمان با ابراهیم و اسحق و یعقوب خواهند نشست (۱۲) و ابناي ملكوت در ظلمت بيروني افكنده خواهند شد که گریستن و فشار دندان در آنجا خواهد بود (۱۳) پس عيسي بيوزباشي فرمود که بر گرد که بر وفق اعتقاد تو بتو واقع شود در ساعت ملازم وي صحت يافت (۱۴) و چون که عيسي بمسكن بطرس آمده مادرزنش را دید افتاده و بمرض تپ مبتلا بود (١٥) پس دستش را مش نموده تپ او زائل شد آنگاه برخاسته بخدمت آنها مشغول گردید * (١٦) و چون وقت شام شد دیوانه گان بسیار را بنزد وي آوردند و بمحض كلمهء ارواح را از ایشان بیرون کرده همه گي را شفا بخشید (۱۰) تا کامل شود آنچه بواسطه اشعياه پیغمبر گفته شده بود که میگفت او خود سستيهاي ما را گرفت و او بيماري ها را بر داشت نمود * (۱۸) و چونکه عيسي ملاحظه نمود که جمع كثيري گرداگرد او هستند فرمان داد تا بجانب دیگر روند (۱۹) که یک کاتبي پيش آمد و گفت اي استاد بهر جاي كه بروي تورا متابعت خواهم نمود (۲۰) پس عيسي باو گفت روباهان را سوراخها و مرغان هوا را نشیمنها است و فرزند انسان را جاي سر نهادن نیست (۲۱) و دیگری از شاگردان او گفت خداوندا

[ocr errors]

१८

12

مرا رخصت ده تا اول بروم و پدر خود را دفن نمایم (۲۲) عيسي باو گفت که متابعت من کن و بگذار تا مرده گان مرده گان خود را دفن نمایند * (۲۳) و چون که به کشتی سوار شد شاگردان او از پيء او روان شدند (۲۴) ناگاه تلاطم عظيمي در دريا پيدا شد بطريقي که آن کشتي در امواج پنهان شد و او خوابیده بود (۲۵) پس شاگردان او پیش آمده و او را بیدار نموده گفتند خداوندا ما را دریاب که هلاک شدیم (۲۶) بآنها گفت اي مردم کم ایمان از براي چه خوف داريد پس برخاسته بادها و دریا را منع فرموده آرام كامل پیدا شد (۲۷) و آن اشخاص تعجب کرده گفتند این چه نوع بشري است که بادها و امواج دریا او را اطاعت میکنند - (۲۸) چون که در آن طرف بسرحد گرگسیان آمد دو دیوانه در نهایت شدت چنانچه هیچ کس از آن راه عبور نمي توانست کرد از مقابر بیرون آمده او را ملاقات نمودند (۲۹) ناگهان خروشان گفتند ما را با تو چه علاقه است اي عيسيء ابن الله مگر آمده که ما را قبل از زمان معین عذاب بنمائی (۳۰) و دور از آنها گله گراز بسياري بود که میچریدند (۳۱) که آن دیوان از وي التماس نموده گفتند هرگاه ما را بیرون کلی اجازت ده تا در آن گله گراز برویم (۳۲) بآنها گفت بروید پس آنها بیرون آمده در گله گرازها رفتند که ناگاه مجموع آن گله گر از از کمر که بدریا جستند و در میان آب تباه شدند (۳۳) و نگاهبانان آنها منهزم شده داخل شهر گشتند و تمام سرگذشت و ماجراي آن دو مجنون را ظاهر نمودند (۳۴) ناگاه تمام اهل شهر از براي ملاقات عيسي بيرون آمدند و او را مشاهده نموده از وي التماس می کردند که از حدود آنها

بیرون رود *

باب نهم مشتمل بر سي و هشت آیه )

(۱) پس در کشتی نشسته باین طرف عبور نموده بشهر خویش در آمد (۲) که ناگاه مفلوجی را که بر بستر خوابیده بود بنزد وی آوردند چون عيسي آنها را

C

ملاحظه نموده مفلوج را فرمود که اي فرزند خاطر جمع باش که گنــاهـــان تو آمرزیده گرديد (۳) و تني چند از کاتبان با خود گفتند که این شخص کفر میگوید (۴) و عيسي تصورات انها را درك نموده گفت از بهر چه این خیالات فاسد را در دل خود راه میدهید (ه) آیا که کدام اسهل است گفتن که گناهان تو آمرزیده شد یا که برخیز و روانه شو (1) لیکن تا بدانید که فرزند انسانرا در روي زمين استطاعتِ آمرزش گناهان هست پس مفلوج را فرمود که برخیز و فراش خود را برداشته بمكان خویش روان شو (٧) و او برخاسته بمكان خود روان گردید (۸) و چون جماعت آن عمل را ملاحظه نمودند تعجب کرده خدا را تمجید نمودند که این نوع اقتداري را بانسان عنایت فرموده است * (۹) چون عیسی از آن مکان گذشته بود شخصي را مسمّي به متي دید که بر باجگاه نشسته است وی را گفت که مرا متابعت نما و او برخاسته بعقب وى روان شد (۱۰) و چون عيسي در خانه وي بجهة غذا خوردن قرار گرفت اتفاقاً بسیاری از باج گیران و گناه کاران آمده با عیسی وتلاميذش نشستند (۱۱) چون فریسیان این را مشاهده نمودند تلاميذ وي را گفتـنـد کـه چونست که معلم شما با راهداران و گناه کاران طعام ميخورد (١٢) و عيسي آن سخن را شنیده ایشان را گفت آنانی که تن درست میباشند محتاج بطبيبي نیستند بلکه آنان که بیمارند محتاج اند (۱۳) لیکن شـمـا رفتـه مضمون این کلام را بفهمید که رحمت میخواهم نه قربانی زیرا که بجهـة آن نیآمده ام که عادلان را دعوت نمایم بلکه تا عاصیان را بسوي توبه بخوانم * (۱۴) در آن هنگام شاگردان يحيي نزد وی آمده گفتندش که چون است که ما و فریسیان مکرر روزه مي داريم و شاگردان تو روزه نمي گيرند (۱۰) عیسی ایشان را فرمود که آیا تواند شد که ابناي بيت السرور غمگين شوند مادامي که داماد با ایشان است لیکن آن روزها آید که داماد از ایشان گرفته شود آنگاه صائم خواهند گردید (۱۶) هیچ کس بر پیراهن کهنه پارچه کرپاس نورا پیوند

12

نمیگذارد زیرا که آنچه از بهر تکمیل باو ملحق مي شود آن پیراهن را نقصان مي نمايد و دريده گي قبيح تر میگردد (۱۷) و نه باده نورا در مشکهاي کهنه میریزند و الا آن مشکها دریده و باده ریخته شود و مشکها معدوم گردد بلکه شراب نورا در مشکهاي نو میریزند و هر دو محفوظ میمانند * (۱۸) و از این مقوله با آنها سخن میراند که ناگاه رئيسي آمده وي را سجود نموده گفت که در این وقت دختر من مرده است لیکن اگر تو آئي و دست خودرا بر وي نهي زنده خواهد گردید (۱۹) پس عيسي برخاسته با شاگردان خود بعقب وي روان شد * (۲۰) ناگاه زني که از دوازده سال بمرض جریان خون مبتلا میبود از پشت سر وی آمده دامن قبایش را لمس نمود (۲۱) زانرو که با خود اندیشیده بود که اگر همین قبایش را مس نمایم شفا خواهم یافت (۲۲) پس عيسي متوجه گردیده و او را ملاحظه فرموده گفت اي دختر خاطر جمع باش که اعتقاد تو مر تو را نجات بخشید و از همان ساعت آن زن رستگار گردید * (۲۳) و چون عيسي بخانه رئیس در آمده نوحه سنجان و مردم را وحشت کنان مشاهده نمود (۲۴) ایشان را گفت راه دهید که دختر نمرده است بلکه خوابیده است و ایشان وی را تمسخر نمودند (۲۵) و چون آن جمعیت بیرون کرده شد داخل گشته دست دختر را گرفته و او برخاست (۲۶) و آوازه آن در تمام آن مرز و بوم پيچيد * (۲۷) در حيني كه عيسي از آن مکان عبور مینمود که دو مرد نابينائي بعقب وي روان شده فریاد کنان میگفتند که اي فرزند داود بر ما رحم کن (۲۸) چون بخانه رسید آن دو نابـیـنــا بخدمتش آمده عیسی آنها را فرمود که آیا اعتقاد مینمائید که قابلیت کردن این عمل را دارم گفتند خداوندا آري (۲۹) پس عيسي ديده هاي آنها را مس نموده گفت بر وفق اعتقاد شما بشما کرده شود (۳۰) که چشمان آنها باز گشته و عيسي بتأكيد فرمود که احتیاط نمائید تا هیچ کس مطلع نگردد (۳۱) و ایشان بیرون رفته در تمامی آن مرز و بوم آن را مشهور گردانیدند * (۳۲) و چونکه

« PoprzedniaDalej »